جدول جو
جدول جو

معنی خان حصار - جستجوی لغت در جدول جو

خان حصار
(حِ)
دهی است از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان. واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری شیروان و 3 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی قوچان بشیروان. ناحیه ای واقع در دامنه با آب و هوای ناحیۀ سردسیری و دارای 208 تن سکنه است که شیعی مذهب و کرد و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و انگور است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انحصار
تصویر انحصار
درگنجیدن در چیزی، محدود بودن، در علم اقتصاد اختصاصی بودن مالکیت چیزی یا امتیاز کاری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسه ای معین
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
دهی است از دهستان پیشخوز بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری قصبۀ رزن و 1 هزارگزی شمال راه عمومی فامنین به نوبران. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب هوای معتدل ولی مالاریایی. دارای 162 تن سکنه است که شیعی مذهب و ترک زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولش غلات میباشد. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه آنجا مالرو و تابستان اتومبیل میتوان به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 6 هزارگزی جنوب باختر برازجان در کنار شوسۀ برازجان به بوشهر در جلگه قرار دارد. ناحیه ای است گرمسیر دارای 160 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نَجْ جا)
منزلی از منازل کاروانی میان کرمانشاهان و کاظمین و ظاهراً در عراق عرب است
لغت نامه دهخدا
(حِ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’در قدیم گودال بزرگی بوده است در محلۀ سنگلج تهران به این اسم که همه ساله ایام عاشورا اهالی تهران در آنجا ازدحام کرده شبیه حادثۀ کربلا را در می آورده اند و در غیر آن ایام از نقاط کثیف تهران بوده و جناب آقای مستوفی الممالک (میرزا یوسف) اطراف آن گودال را ستونهای آجری نصب کرده محوطۀ وسط را تبدیل بباغ عمومی کرد که در نتیجه از نقاط باصفای تهران شد و هوای سنگلج را سالم و لطیف ساخت’. (مرآت البلدان ج 4 ص 73- 74)
نام محله ای در شهر تهران. نام یکی از محلات تهران. مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’نام کوچه ای است در محله سنگلج تهران’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 74). و رجوع به عنوان بعد شود
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ حِ)
دائره ای که عزائم خوانان وقت عزائم خواندن برای حفظ بر گرد خود یا دیگری برکشند. خط مندل. (آنندراج) :
چو سادگیست که خال لب تو آخر کار
بگرد خویش چو هندو خط حصار کشید.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کوتاه شدن و درگنجیدن در چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
دربستگری تنها فروشی دربست، کوتاه شدن در گنجیدن، در تنگنا افتادن، کوتاهی در تنگنا افتادن، محدود بودن مخصوص بودن امری بکسی یا موسسه ای، محدود کردن ساخت توزیع یا فروش چیزی بدولت یا موسسه و یا شرکتی: انحصار دخانیات انحصار فروش مشروبات الکلی، محدودیت، جمع انحصارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
((اِ حِ))
محدود بودن، مخصوص بودن کاری، به کسی یا شرکتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
ویژه سازی
فرهنگ واژه فارسی سره
اختصاص، تحدید، تخصیص، منحصر، انفراد، محدودیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
احتكارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
Exclusiveness, Exclusivity, Monopolization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
exclusivité, monopolisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
Exklusivität, Monopolisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
排他性 , 独占
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انحصار، وابستگی، اتّکا
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
انحصار , اجارہ داری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
একচেটিয়াধিকার , একক মালিকানা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
ubinafsi, umiliki wa pekee
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
özelik, tekelleşme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
배타성 , 독점
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
विशिष्टता , एकाधिकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
ייחודיות , מונופוליזציה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
ексклюзивність , монополізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
eksklusivitas, monopolisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
ความพิเศษ , การผูกขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
exclusiviteit, monopolisatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
exclusividad, monopolización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
исключительность , монополизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
exclusividade, monopolização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
排他性 , 垄断
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
ekskluzywność, monopolizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انحصار
تصویر انحصار
esclusività, monopolizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی